۱۳۸۹ خرداد ۱۲, چهارشنبه
دنیای رنگها
اینجا همه چیز خاکستری است.شاید هیچوقت نیازی به رنگی نبوده است ، شاید هم به ذهن کسی نرسیده است که رنگی بخرد و هرگز نقاشی متولد نشده است. اینجا مسیر بین دلها و زبانها مستقیم است و هیچ پیچ و خم و بیراهه ای ندارد .هیچ حرفی برای خروج از قلمرو دل و بیرون آمدن از غار دهان نیاز به مجوز و نشخوار ندارد. اینجا هیچکس برای نشستن به مبل استیل و برای خوابیدن به تشک پرقو نیاز ندارد.
نمی دانم این چه صیغه ای است که هر بار پایم را از این سرزمین خاکستری بیرون می گذارم ، چشمم بیشتر و بیشتر به زشتی های دنیای رنگی می افتد.دنیای خارج از اینجا ، دنیای رنگها، هوسهای نارنجی و عشق های قرمز پررنگ، دنیای کلمات بنفش و زبانهای سبز و نگاه های خیره آبی چقدر پر است از سیاهی! و بوهای متعفنی که زیرادکلن های گران مصنوعی قایم شده اند. دنیای مبل های استیل ، تشکهای پرقو.
ای کاش می توانستم تمامی نفرتم را از این رنگهای ساختگی بالا آورم تا شاید معده ام کمی آرام گیرد و ریه هایم برای جا دادن هوای تازه بازتر گردد.
شاید گریزی نباشد.باید عینک آفتابی زد و سلولهای حساس پرده چشم را از هجوم تیرهای رنگی در امان داشت . باید ماسک زد و از مسموم شدن گیرنده های بویایی آویزان در سقف بینی محافظت کرد. باید قلب را در قفسی آهنین پنهان کرد.
12/3/1389
اشتراک در:
نظرات پیام (Atom)
سلام خانم دکتر
پاسخحذفامشب بعد 4 روز که رفته بودم گیلانغرب، به تهران برگشتم، سفر خیلی خوبی بود،بعد از 6 سال اولین باری بود که تو این وقت سال رفته بودم شهرستان. وقتی نشستم پای کامپیوتر تا تو اینترنت یه سری بزنم، یاد شما افتادم، فکر نمی کردم مطلب تازه ای نوشته باشید، تعجب کردم و خوشحال شدم که بعد از این همه مدت دوباره دست به کار شدید.
با تشکر
-----
Yazdan karamitabar
Department of Environmental Health Engineering
School of Public Health and Institute of Public Health Research
Tehran University of Medical Sciences*TUMS
سلام چقدر تلخ نوشتی احساس می کنم خسته شدی
پاسخحذفدل به امید ببند
ناامیدی کفرست
چشم ما بر فرداست
ز تبسم مگریز
سلام
پاسخحذف(( از آنچه رنج میبریم زندگی نیست بلکه زندگانند ، آنان بنام آنکه زندگی را زیبا کنند چه زشتی ها که نمی کنند! ))
ببخشید ایراد نباشه ولی قو را با قاف می نویسن لطفا اصلاح کنید.