۱۳۸۸ بهمن ۱۳, سه‌شنبه

ویزیت مجانی



امروز دوازده بهمن بود، صبح از طرف شبکه بهداشت تماس گرفتند که به مناسبت دوازدهم بهمن ، ویزیت مجانی است. و من نمی دانم این خبر کی در روستا پیچید، ولی بهرحال نتیجه این شد که درمانگاه حتی یک لحظه هم خالی نشد. حدودای ساعت دوازده، بعد از ویزیت 56 تا مریض، تازه برای پایش به روستای قاسم آباد، که دورترین روستا به مرکزمان است رفتم و نمی دانم خبر ویزیت مجانی چطور با این سرعت به آنجا هم رسیده بود که نه تنها خانه بهداشت پر از مریض بود، کوچه کنار آن هم از هجوم بیماران در امان نمانده بود.
شایعه شده بود دارو هم مجانی است وخیلی ها غر می زدند که چرا بابت دارو پول می گیریم!!
هر چند سعی میکردم خونسردی ام را حفظ کنم ، هر از گاهی سر بیماران داد می زدم که ساکت باشند و کسانی را که بیشتر صحبت می کردند ، به خصوص پیرمردها و پیرزنها را بدون نوبت ویزیت میکردم تا خانه بهداشت کمی آرامتر شود.
وقتی به یکی از زنان میانسال و پرحرفی که بعد از ویزیت شدن همچنان در راهرو ایستاده بود و صحبت می کرد گفتم:" مگر نمی خواهی بری ناهار درست کنی ، باز هم که ایستادی! "گفت: "ما همه شوهرهامان مرده ، کاری نداریم که بکنیم ." زنها همه خندیدند و سخنش را تایید کردند و او همچنان به صحبت کردن ادامه داد.
به یک دختر جوان هم که گفتم اگر می خواهد صحبت کند برود بیرون ، قهر کرد و دیگر برای ویزیت هم برنگشت.
خلاصه اینکه نتیجه این ویزیت مجانی برای من فقط سردرد و درد انگشتان و مچ راستم بود. مطمئنا شبکه بهداشت هم که همیشه از کمبود بودجه و بدهکاری هایش می نالد ، برای یک قلم دارو اضافه نوشتن ، نامه تهدید آمیز و تذکر برایم می فرستد و پول دارو را از حقوقم کم می کند ، خیلی از ویزیت مجانی امروز خوشحال نشده است !!!
12/11/1388

هیچ نظری موجود نیست:

ارسال یک نظر

نظر شما: