۱۳۹۰ مرداد ۱۳, پنجشنبه

گلاره و گلاره

وقتی 18 سالم بود، گاهی به خودم Email می زدم، وقتی می خواستم به خودم قولی بدهم و یا خودم را نصیحت کنم. نمی دانم چرا آن روزها اینقدر اصرار داشتم خطا نکنم! شاید نمی دانستم آنچه باعث بزرگ شدنم خواهد شد اشتباهاتم و تلاش برای جبرانشان است.
بگذریم، نمی دانم چه موقع این عادت را ترک کردم ولی از آن زمان به بعد دیگر هیچ Email ی از طرف گلاره نداشتم، تا دیروز که او جواب Emailام را داد. باورم نمی شد با این همه مشغله اش به این سرعت جوابم را بدهد. دکتر گلاره مشهور!! کسی که از زمان دانشجویی عکسش را در کامپیوترم داشتم و همیشه به او به عنوان یک دختر باهوش و نابغه ایرانی افتخار می کردم. یعنی ممکن است من هم روزی افتخار همراهی با او را در جراهی هایش داشته باشم!
او در نامه اش به من امید داده است و اینکه کاندیدای خوبی هستم و به آنچه می خواهم می رسم. در واقع شاید آن چیزی که گلاره، یک پزشک شاید معمولی، در یک روستای دورافتاده، برای رسیدن به آرزوهایش نیاز دارد، بیشتر از فقط یک امید بخشی باشد!
به هر حال پاسخ او به نامه ام و ادامه رابطه اینترنتی ما می تواند امید تازه ای در زندگی من برای تلاش بیشتر باشد. به امید روزی که من هم باعث افتخار ایران و ایرانی ها شوم.
14/5/90

۱ نظر:

نظر شما: