۱۳۸۸ آذر ۱۸, چهارشنبه

گاومخل





بعد از بارندگی های چندهفته اخیر، زندگی به این منطقه نسبتا خشک که در تابستان ، به خصوص هنگام بارش های خاک ، کاملا بی روح و مرده به نظر می رسید ، بازگشته است.
امروز بعد از تمام شدن بیماران درمانگاه، برای ویزیت بیماران روستای گاومخل، به خانه بهداشتشان رفتم. روستا واقعا زیبا شده بود. کارم که تمام شد، رفتیم کنار رودخانه ای که از وسط آبادی می گذشت و کلی پونه و گیاه دیگری که اهالی اینجا به آن کوز می گویند چیدم.
مامان آزاده هم برای ناهار دیزی ، با گوشت قربونی گوسفند خودشون پخته بودو برام فرستاده بود ، که با این سبزی های معطر خیلی چسبید.
زندگی در طبیعت، به دور از دود و ترافیک، واقعا عالی است. سعی می کنم از لحظه لحظه این روزها ، که شاید دیگر در زندگی ام تکرار نشود، لذت ببرم.
18/9/1388

۴ نظر:

  1. نمیشه واقعا" .
    برمیگردیم تو همون گردابی که بودیم و بعد دو سه سال همون اش و همون کاسه.
    ولی تجربه اون حس رهایی خیلی قشنگه.
    دیگه نه فکر مدی نه فکر مدل ماشین نه دکور خونه نه زلمزیمبو های دیگه .درست اونجاست که ادم فقط بخاطر خودش و قابلیت ویژه ای که داره محترمه نه چیزای دیگش.
    خوش و موفق باشید

    پاسخحذف
  2. سلام.
    خیلی خوب می بینی. نکته ای که اینجا هست رنگهای زیبا و متنوعیه که همیشه غباری روشون رو گرفته. این غبار وقتی پاک میشه که دل خدا بسوزه... بخواد اونو نشون بده. اما افسوس که همون غبار دیدگان خیلی از ماها رو هم گرفته و خیلی کم می تونیم این همه رنگ و ببینیم و لذت ببریم. فقط گاهی وقتها ... اما بیشتر از همه این مردم ساده دل هستن که با تمام وجودشون همه ی زیبایی رو درک می کنن و واقعا اونو تو زندگیشون میارن. اره درسته! همون مردم ساده دل روستاها. ما هم که این وسط فقط می بینیم و تفسیر و گزارش می کنیم . آیا لذت و بهره ی ما به اندازه ی اونها هست؟
    شاد باشید.
    نگاه قشنگی دارید. امیدوارم این نگاه و روحیه همیشه باهاتون بمونه.

    پاسخحذف
  3. http://moneyary.blogspot.com
    take it easy and enjoy

    پاسخحذف
  4. سلام خانم دکتر خدایی صفای روستایی های مارو میبینی؟ شما چند ساله توی کرج هستین تا حالا همسایه شما ازتون سراغی گرفته؟تا حالا از غذای خودشون براتون آورده ؟ عمرا

    پاسخحذف

نظر شما: