۱۳۸۸ آبان ۵, سهشنبه
سیاه چادرها
امروز باران شدیدی می بارید، ابرهای سیاه آسمان را پوشانده بود و آسمان به صحنه هنرنمایی برق ها و نعره های رعدها بدل گشته بود.از این هنرنمایی ها و جدال ها ، زمین که آرام به آسمان می نگریست هم بی بهره نمی ماند و در لذت باران خنکی که آسمان ارزانی اش می داشت غرق می شد.
صبح به روستای نیان قیلان ، برای ویزیت بیماران رفتیم. در مسیر چندین سیاه چادر بود،که هفته پیش نبودند و این نشانه ورود عشایر به این خطه گرمسیر می باشد.
شب است، هنوزباران می بارد و من به سیاه چادرها فکر می کنم ، به کودکان درونشان که از صدای رعد به وحشت افتاده اند و گریه شان دیوارهای پارچه ای سیاه چادرها را به لرزه در می آورد.
باران شدید است. حتما آب به درون چادرها نفوذ کرده است. این مردم عجب استقامتی دارند.
5/9/1387
اشتراک در:
نظرات پیام (Atom)
That was so beautiful and painful.
پاسخحذف